به گزارش "
صدای بانک" ، در جوامع بدوی ضمن شکلگیری اجتماعات اولیه بشری، تعهد بر رعایت حقوق اولیه زندگی، شرط حیات و حضور در جامعه بود؛ شرطی که امروزه رعایت و اعمال برخی از اصول آن، بر عهده شهرداریها است. در کشورهای غربی، گاه یک شهردار از آنچنان قدرت و جایگاهی برخوردار است که تصمیمات و تاملات سیاسی – اقتصادی یک رئیس جمهور را با چالشهای اساسی مواجه مینماید. این در حالی است که دوربردِ سطحِ مدیریتیِ شهرداری در ایران، نهایتا در حوزه برداشت زباله و با شعار "شهر ما خانه ما" طنازی و خودنمایی میکند. ضمن بررسی وظایف تراشیده شده برای شهرداری و مقایسه آن با درآمدها و نوع هزینه این درآمدها در شهرهای ایران، به خوبی در مییابیم که نه یک جا، بلکه صد جای کار میلنگد؛ از شیوع هزار فامیلی جهت بکارگیری تیر و طایفه گرفته تا عدم شفافیت درآمدها و حتی بدهیهای این سازمان طویل پیکر.
ایاب و ذهاب مدیران شهرداری با بارِ کج خود، در حالی صورت میگیرد که ریزترین کنشهای مردم از دید آنها مخفی نمیماند و با صدور قبض، سراغ آنچه که "ساخت و ساز" مینامند یورش میبرند. شاید این عملگیِ مدیران شهرداری، امروز بیش از هر وظیفه دیگرشان به چشم میآید. صدور چنین قبضهایی به بهانهی "ساخت و پرداخت عوارض شهرداری" در حالی است که نهایتا یک شهروند، لگن یا آفتابهای را در بالکن منزل خود جابجا کرده است. اما علمای شهرداری ادعا میکنند با نرم افزارها و ضمن عکسهای دقیق هوایی این ساخت و ساز را تشخیص داده و باید عوارض آن پرداخت شود. با این وصف جای این سوال باقیست که ضمن تشخیص تحرکات بالکنی ملت، چگونه است که کارشکنیهای آسمانخراشهای شمال تهران یا هر شهر دیگری دیده نمیشود؟ چرا برای اعلام فسادِ موجود در شهرداریها یک خبرنگار باید قربانی شود تا فساد فلان مدیر نالایق شهرداری برملا گردد؟
وضعیت قرمز عملکرد مدیران شهرداری به گونهای است که شاید یک روز را نبینیم که در صفحهی حوادث روزنامهها، رخداد تلخی درج نشود که شهرداری یک پای آن نباشد. علیایحال گویا این مردم هستند که حین راه رفتن باید حواسشان را جمع کنند تا در چاله فرو نروند، از پله سقوط نکنند و یا دیواری بر پیکرشان خراب نشود. خرابی شهرها به گونهای شده که اگر ضمن صدقه، 72 بلا را لغو کنیم، بلای هفتاد سوم از آستین تقدیر شهرداری نازل میشود. بنابراین از ته دل دعا میکنیم و میگوییم "از شر بلای شهرداری به خدا پناه میبریم."
اما جا دارد در این نوشتار کوتاه، شهردار منطقه 1 تهران را خطاب قرار دهیم. آنها واقعا مشغول به چه هستید؟ چرا حدِ اتفاقات رخ داده در این منطقه باید تا این میزان افزایش داشته باشد؟ غالبا این رخدادها به سقوط ختم میشود. سقوطی که از پس آن سکوت مسئولان را در پی دارد. گویی این منطقه ایالتی جداگانه است و هیچ نظارتی از سوی دولت مرکزی به آن صورت نمیگیرد. در یک ماه اخیر، در دو حادثه جداگانه، 3 نفر از شهروندان در چاه ویل مدیریتی ناکارآمدِ شهرداری منطقه 1 تهران سقوط کردند. جای تاسف است که تا این لحظه هیچ برخوردی با خاطیان نشده است. قصور شهرداری در این موارد عیان است؛ لکن آنها برای دیوار قانون هم گویی تونل تبصره احداث کردهاند.
شهرداران تهران عموما منتظر وقوع حادثهای هستند که ضمن آن دست به کار شوند. این نوع مدیریت خام، اعتقاد به پیشگیری ندارد؛ چراکه غالبا استنتاجی از تفکر "ورود گاز انبری به منطقه حادثه" عامل انتخاب آنها است.
در بسیاری موارد دیده شده که شهرداری تخلفِ ایجاد شده را میبیند. اما گویی برای چیدن گل به صحرا رفته و سکوت پیشه میکند. به راستی علت این سکوت چیست؟ آنهم حین محرز بودن تخلف. اخیرا به واسطه همین بیخیالیها و عدم نظارتها در ناحیه 5 منطقه 1 شهرداری، ایضا حادثهای دیگر به وقوع پیوست. فردِ حادثه دیده در حال حاضر در ICU یکی از بیمارستانهای تهران بستری است. این فرد هر چند که نیاز به عمل جراحی دارد، اما به دلیل شدت جراحات وارده، پزشکان جراحی وی را جایز نمیدانند. پاسخ خانواده این فرد و امثال آنها را چه کسی خواهد داد؟ بنابه اخبار موثق، نامبرده حین گذر از پلههای یک محل که کنار آن گودبرداری شده بود، ناگهان همزمان با سقوط پلهها، تعادل خود را از دست میدهد و به اعماق زمین گودبرداری شده پرتاب میشود. حین گودبرداری، جهت ممانعت از ریزش سازههای اطراف، غالبا تدابیری باید اندیشیده شود. اما محل مذکور به یمن مدیریت شهرداری ناحیه 5 منطقه 1، به حال خود رها شده بود. گزارش مهندسان و کارشناسان در این خصوص، قصور مدیران شهرداری و عدم نظارت بر این خرابکاری را تایید کرده است. اما در کمال تعجب، هنوز سرمایهداران در محل گودبرداری شده، در کمال آرامش مشغول کار هستند و کسی هم به آنها نگفته بالای چشمتان ابرو است.
از این موارد حادثهخیز در تهران و سایر شهرها به وفور به وقوع میپیوندند. اما به ندرت قانون به معنای واقعی، حق را به حقدار خواهد داد. شهرداری باید پاسخ بلاهتی را که چنین فضاحتی به بار آورده بدهد. اما کدام شهردار تا کنون به دلیل چنین مواردی بازخواست شده است؟ حین گودبرداری، باید سازه نگهبان اجرا شود. شمعبندی و مهار دیوار باید رعایت گردد. اما رعایت این مسایل و نظارت شهرداری به آنها، گویی قرتیبازی محسوب میشود و کسی به فکر چنین سوسولبازیهایی نخواهد رفت. با این اوصاف استخدام غولهای بیایانی برای دستفروشانی که به فکر یک لقمه نان حلال و پرداخت اجاره ماهیانه و تامین مخارج فرزندانشان هستند، در اولویت قرار دارد. این مدیریت است؟!
امروز وضعیت بهگونهای شده که حین ساختمانسازی و گودبرداری خانهی کلنگی یکی از شهروند، جسم و جان سایر همسایگان میلرزد. اگر این فرایند طبق قانون و مقررات ساختمان صورت بگیرد، بدون تردید، ناراحتی و اضطرابی بر شهروندان چیره نخواهد شد. اما مشکل این است که ضمن ساختمانسازی و گودبرداری، مهندسان ناظر در جاهای دیگر ویلان میشوند و شهرداری هم یا به فکر شکار موش است و یا پشههای سفیدش. کاشکی از همان غولهای بیابانی که استخدام کردهاند، بغیر از عربدهکشی و ایجاد رعب و وحشت در شهر، برای نظارت به مافیای ساختمانسازی هم استفاده میکردند. در چنین وضعیتی، بدون تردید شاید اوضاع مقداری بهتر میشد.
هر چند با این نوشتار امیدی به اصلاح امور نیست. اما به مدیران شهرداری که سر تا پایشان فقط اندام واحدهی "زبان" است، سرگذشت مدیران دیگری که حقالناس را بلعیدند، یادآور میشویم. آیا غیر از این است که غالب این مدیران، هر یک بسان دستمال کثیفِ استفاده شدهای هستند که تقدیر با آبروی نداشتهشان بازی میکند؟ مدیران زمان احمدینژاد را خاطرتان هست؟ اکنون کجا هستند؟ آنهایی که خود را ناجی مردم ایران و جهان! میدانستند اکنون کجا هستند؟ همین اتفاق برای برخی از وزرای مستعفی یا کنار گذاشته شدهی دولت روحانی هم رخ داده است. در این مرز و بوم، شاید حین مدیریت و یا بهتر بگوییم، گردنکلفتی موقت شما، کسی یارای مقابله با تصمیماتتان را نداشته باشد؛ اما بدون تردید، گذر ایام، چنان فلاکتی را برای شما ایجاد خواهد کرد که حین جستجو در گوگل، ویکیپدیا آنرا به عنوان تقاص به ثبت خواهد رساند. توصیه به تقوا نمیکنیم که خود گناهکاریم. اما حداقل مقداری تاریخ بخوانید تا سرگذشت همکیشان خودتان را ببینید؛ آنانکه حقالناس خوردند آوای رسواییشان به زودی نواخته خواهد شد. باور ندارید؟ با هم صبر میکنیم.